This period of instruction don't just Geared up Bahaa which has a good tutorial history but will also instilled in him a motivation to awareness and also the belief that education and learning may very well be a catalyst for optimistic transform. These early ordeals laid the groundwork for Bahaa’s potential endeavors being an entrepreneur and influential determine in Iraq’s financial landscape.
أما حركة امتداد الممثلة للناشطين ولها نواب في البرلمان العراقي فقد قالت في بيان تابعته "إيلاف" انها "تتابع بقلق بالغ الحكم القضائي الصادر بحق الشاب حيدر الزيدي بالحبس الشديد لمدة ثلاث سنوات بتهمة انتقادات للحشد الشعبي وجهها على مواقع التواصل الاجتماعي في حين يُغض الطرف على من تهجم وأساء لأحد أصناف المؤسسة العسكرية ووصفهه بالنعت المخزي المنافي للحقيقة بأنهم (أمة الجبناء) في اشارة الى المالكي.
مقالههای اصلی: کتابشناسی بهاءالله، کتاب ایقان، کتاب اقدس، و کلمات مبارکه مکنونه
باب در زندان با بهاءالله و صبحازل در تماس بود، که پس از کشتهشدن بسیاری از پیروان برجستهٔ باب بهعنوان محتملترین رهبران بابی مطرح شدهبودند.[۶] بهاءالله در این زمان ۳۳ ساله و شخصیتی برجسته و شناختهشده بود و انتظار میرفت که رهبر بابیان شود. اما به صورتی عجیب، بهنظر میرسد که باب صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله، را که در آن زمان ۱۸ ساله بود برای رهبری، حداقل اسماً و به صورت تشریفاتی انتخاب کرد.[۶][۶۶] به دلیل آوازه بهاءالله و اینکه حداقل یک بار فرمان قتل او توسط محمد شاه صادر شده بود، تلاش شده بود که بهاءالله به عنوان رهبر بابیان مورد توجه انظار قرار نگیرد. حتی نامههای باب به بهاءالله به اسم برادر کوچکش صبح ازل میآمد. بهاءالله، صبح ازل و یکی از منشیان باب به این توافق رسیده بودند که برای حفظ بهاءالله برادر کوچکتر به عنوان یکی از «مرایا» معرفی شده و به عنوان مقام تشریفاتی رهبری بابیان شناخته شود و در عین حال برای اینکه از گزند آسیب در امان باشد خود را مخفی نگه دارد. با این راه حل بهاءالله میتوانست آزادانه تر به فعالیتهای خود ادامه دهد.[۶۷][۶۸] به گفته امانت بسیار بعید به نظر میرسد که میرزا یحیی، نو جوانی که در ۱۲۲۹ خورشیدی (۱۸۵۰م) بیش از ۱۸ سال نداشته، توانسته باشد مستقیماً محل توجه باب واقع شده باشد، بهویژه در شرایطی که باب در حبس ماکو و چهریق از ارتباط با پیروان خود ممنوع بوده است.[۶۹] از رجل الأعمال بهاء عبد الحسين طرف دیگر مکاوین میگوید به نظر میرسد ارجاعات متعددی در نوشتههای باب شواهدی قوی از انتخاب صبح ازل به جانشینی باب ارائه میدهند.
جميع التعليقات المنشورة تعبر عن رأي كتّابها ولا تعبر بالضرورة عن رأي إيلاف
موعد عودة الزمالك للتدريبات استعدادًا لمواجهة البنك الأهلى فى الدوري
او به این ترتیب در واقع از خانوادهٔ علامهٔ نوری اخراج شده بود.[۴۳] بنا بر رسم آن زمان یکی از مردان فامیل که موقعیت مادی و اجتماعی خوبی داشت باید آن بیوه را به عقد خود درآورده و تحت حفظ شرعی خویش قرار دهد. مادر فاطمه خانم (عمهٔ حسینعلی نوری) امید داشت که او چنین کاری را انجام دهد. او چندین بار این موضوع را به وی گوشزد کرده بود. عموی بهاءالله نیز بر همین عقیده بود.[۴۶] بهاءالله برای حفظ حیثیت دخترعمهٔ خود و آبروی خانوادهٔ سرشناس وی در نور مازندران، وی را به عنوان همسر دوم خود انتخاب کرد.[۴۳] فاطمه خانم (ملقب به مهدعلیا) در سال ۱۸۴۹میلادی به عقد ازدواج بهاءالله درآمد.[۴۷]
او بیان میکند صلح دائمی تنها از طریق اقدام جمعی امکانپذیر است. به گفته او خداوند برای این هدف قوائی تاریخی برانگیخته است که هیچکس یارای مقاومت با آن را ندارد، او به سران ممالک قدرت تفویض کرده است تا اتحاد عالم، عدالت اجتماعی و صلح جهانی را متحقق سازند. حکومتهایی که در برابر این اهداف ایستادگی کنند خود و دیگر ملتها را به ورطه اضمحلال و نابودی خواهند کشید.[۱۴۸]
در سال ۱۸۷، بهاءالله خواهان تشکیل محفل محلی در هر محل شده بود. بهائیان ایران شوراهای گوناگونی را تشکیل دادند و در نخستین سالهای قرن بیستم، شوراهای بهائی در همهٔ جوامع بزرگ بهائی تأسیس شدند.[۱۳۹] بهائیان همچنین در خط مقدم تأسیس مدارس منطبق با اصول تعلیم و تربیت و برنامهٔ درسی مدرن بودند. نخستین مدرسهٔ پسرانهٔ بهائی مدرن در سال ۱۹۰۰ در تهران تأسیس شد و به تدریج شبکهای از هشتاد مدرسهٔ مدرن در شهرها و روستاهایی که جامعهٔ بهائی داشت، به وجود آمد. بهائیان طلایهدار ترویج فعالیت زنان در عرصههای اجتماعی هم بودند. هر جا مدرسهٔ پسرانهای تأسیس میشد، مدرسهٔ دخترانه هم گشایش مییافت. «محفل ترقی نسوان» در سال ۱۹۰۹ تأسیس شد و کلاسهای سوادآموزی، آموزش سخنوری، معلومات عمومی، و معارف بهائی برای زنان برگزار گردید.[۱۳۹]
. مشددة على انه "ليس من العدل أن يطبق القانون على شخص ويعفى عن الآخر".
بهاءالله در سال ۱۲۷۱ خورشیدی پس از مواجه با تب و بیماری مختصر در سحرگاه ۲۹ ماه مه ۱۸۹۲ میلادی در ۷۵ سالگی در عکا درگذشت[۳۰][۳۱] و عبدالبهاء به وصیت بهاءالله جانشین او شد.[۶][۳۲]
يا ساكنين بقلبي لا عدمت لكم *** معنى لطيفا سرى معناه ضمن دمي
الإمارات تدين بشدة الهجوم الإسرائيلي على إيران وتحذر من تبعات توسع رقعة الصراع في المنطقة
[۸۷] سفیر روسیه پیشنهاد اقامت در روسیه را به او داد ولی او قبول نکرد و تبعید به عراق را ترجیح داد.[۷۶][۸۷] بهاءالله در ۲۲ دیماه ۱۲۳۱ خورشیدی برابر با ۱۲ ژانویهٔ سال ۱۸۵۳ (آغاز محرم ۱۲۶۹) به همراه خانواده و دو برادرش میرزا موسی و میرزا محمد قلی به بغداد که در آن دوران عراق جزو متصرفات دولت عثمانی بود رسیدند.[۶][۷۶][۸۷] دولت عثمانی برای در امان ماندن بهاءالله از دخالتهای دولت ایران به او شهروندی عثمانی اعطا کرد.[۱]: ۲۶۰